Holmes and Watson_Madrid days
مارگاریت: هلمز،یه پرنده کوچیک بهم گفت که تو یه قلب داری
شرلوک:
_ مادرید جای خیلی کوچیکیه، همه باهم همسایه هستن
_ هیچکس شک نمیکنه که تو یه جاسوسی، اونم یکی از بهتریناشون
_ شانست رو از دست نده،عشق بزرگترین خطره، موقع مرگ شرمنده میشی اگه تجربش نکرده باشی